زندگی را ساده کنید

دوران کودکی  زندگی برایمان بسیار ساده تر از الان بود. واقعیت این است که زندگی همچنان ساده است و ساده خواهد بود ولی ما دیگر انسان های گذشته نیستیم و زندگی را برای خودمان سخت کرده ایم.زمانی که کودک بودیم دنیا را با نگاه مثبت و امیدوارانه تری می دیدیم. می دانستیم چه می خواهیم و با دیدن دیگران نظرمان مطابق نظر آنها تغییر نمی کرد،کسانی که به ما لبخند  میزدند را دوست داشتیم و هرگز با دیدن لبخند کسی  با خودمان فکر نمی کردیم که او در برابر این لبخند از ما چه می خواهد یادر ذهنش چه می گذرد که به من لبخند می زند.زمانی که گرسنه می شدیم غذا می خوردیم و هر گاه خسته می شدیم می خوابیدیم.همه چیز ساده و عادی بود و نقش بازی نمی کردیم،اما هر چه که بزرگتر می شویم افکار منفی بیشتر ذهنمان را در گیر می کنند و برای اینکه دوباره همان حس کودکی را داشته باشیم دست به کار می شویم بیشتر از نیازمان غذا می خوریم و برای اطرافیانمان بیشتر نقش بازی میکنیم و از خود واقعی مان دور می شویم تا شاید حال بهتری داشته باشیم اما شرایط برایمان سخت و سخت تر می شود.

چند روش برای بازگشت به همان زندگی ساده آن روزها :

مودب باشید اما سعی نکنید با همه کسانی که اطراف شما هستنددوست شوید ،به جای آن برای کسانی وقت وقت بگذارید که واقعا برای شما اهمیت دارند.

حسادت فقط وقت تلف کردن است و تنها نتیجه این کار ضرری است که به خودتان می زنید.

شما نمیتوانید کاری کنید که همه از شما راضی باشند ، بیهوده تلاش نکنید.

خوشحال کردن همه غیر ممکن است به جای آن سعی کنید به کسی آسیب نزنید و کسی را از خودتان ناراحت نکنید.

مشتاق آموختن باشید.

نگران نباشید که دیگران در مورد شما چه فکر میکنند ،همانگونه که دوست دارید زندگی کنید.

بی دلیل بخندید اما از ته دل.

اگر دوست دارید از کسی تعریف و تمجید کنید خیلی ساده احساستان را بیان کنید.

زیاد آب بنوشید.

به کسانی که دوستشان دارید بگویید دوستت دارم.

فرقی میان انسانها قایل نشوید ،فقیر و ثروتمند یکسانند.

اگر دلتان گرفت و یا ناراحت بودید و می خواستید گریه کنید بدون هیچ ملاحظه ای گریه کنید .

 

 

گوش درمانی(اوریکولو)                                           

این حقیقت وجود دارد که امروزه اکثر پزشکان دنیا بدن ما را فقط در آینه گوشمان می بینند و انواع بیماریها را تنها با فرو کردن یک سوزن در گوش معالجه می کنند.

دکتر پل لوژیه پزشک فرانسوی نخستین کسی است که روش گوش درمانی را در معالجه افراد مبتلا به انواع مختلف بیماریها به کار برده استُ وی داستان چگونگی دست یافتنش به این روش درمانی را اینگونه بازگو می کند:

داستان از جایی شروع شد که تعدادی از بیماران نقرسی برای درمان به نزد من مراجعه کردندُ روی گوش تمامی این افراد زخم کوچکی ناشی از سوختگی وجود داشت وقتی که دلیل این امر را از آنها جویا شدم اعلام کردند که پزشک قبلی آنها که بر اساس اصول قدیمی یونان طبابت میکرده گوش آنها را به منظور درمان نقرس با آتش کز می داد و این روش در بهبودی موقتی آنها موثر بود.

همین موضوع جرقه آغازی برای شروع فعالیت های من بود.با اندکی تحقیق متوجه شدم که مصریان قدیم نیز از همین روش برای درمان نقرس استفاده می کردند.هنوز یکسال از تحقیقاتم نگذشته بود که به دو نتیجه مهم دست یافتم: ۱-همه اعصاب بدن به لانه ی گوش منتهی می شوند ۲-از هر نقطه گوش سیم مستقیمی (مسیر رفلکس و انعکاس) به قسمت معینی از شبکه مغز کشیده می شود و از مغز یک عضو با یک بخش از بدن متصل گشته است.

لوژیه و همکارانش در ادامه توانستند نقشه جغرافیای گوش را ترسیم کرده و ارتباط هر نقطه از گوش با عضو مربوطه را روی نقشه پیاده کنند.

اصول این روش عبارتست از فرو کردن یک سوزن طلا ُنقره ُفولاد و یا ملیبدن به نقطه مشخصی از گوش و عبور دادن یک سری جریان متغیر برق از آنها و معالجه کردن صدها بیماری. 

  میگرن ُاسهال ُنقرس ُاختلالات عصبی و عاطفی ُدرد معده و...  از جمله بیماریهایی هستند که با استفاده از این روش قابل درمانند.تفاوتی که این روش با طب سوزنی معمولی دارد این است که در این روش تنها یک سوزن برای معالجه کافی است که این سوزن به ناحیه ای از گوش که محل عبور عصب  عضو آسیب دیده است زده می شود در حالیکه در طب سوزنی معمولی دو تا بیست سوزن به نواحی  پرا کنده از بدن زده می شود.

اعضای طرف راست بدن با گوش سمت راست و اعضای سمت چپ بدن با گوش چپ در ارتباطند بنابراین برای معالجه اعضایی که در قسمت میانی بدن قرار گرفته اند بایستی به هر دو گوش سوزن زده شودُهمچنین بسته به نوع بیمار ی سوزن های مورد استفاده نیز متفاوت خواهند بود برای مثال برای درمان اسهال از سوزن طلا و یا برای کاهش شدت فعالیت های عصبی از سوزن طلا با بار الکتریکی منفی است و همچنین برای درمان یبوست از سوزن نقره استفاده می شود.

پا بگیر ،پایی را نگیر...!

 

موفقیت...قانون "لیاقت ها" و "رقابت ها" است...

خدا با توست، اگر"بدانی"...امید از توست، اگر"نرانی"...

سهم من از "خوشبختی " دیگران... "خوشحالی" است...

"نفس اعتماد"... باعث "اعتماد به نقش"است...

به "صرفمان"است... که فعل توانستن را "صرف"کنیم...

قبل از اینکه"مات" شوی... عینک "مات" خود را عوض کن...

حرکت "زمین"..."زمینه" حرکت است...

نقطه "شروع"... نقطه "شلوغ"...

"قانع" بود...مسیرش بدون "مانع" بود...

وقتی "گیرکارید"...کارایی رابه "کار گیرید"...

"پا" داشته باشی..."دست" خواهی یافت...

وقتی "پاهایم"،"همدستی" کردند... قدم برداشتم...

راه ها را  "نمی یابم"...وقتی پاها با من راه "نمی آیند"...

"خود" باش... نه "نخود" هر آش!

اگر از این مرحله"رد شوی"... "رد نمی شوی"...

"رژیم گرفتم"...دیگر"غصه نخورم"!

وقتی "دستم را یافتم"...به هدف"دست یافتم"...

اراده یعنی..."سعی و توان"،"سنگ تمام"...

وقتی فکر "پا می گیرد"...پا "جان می گیرد"...

مشخصا این "شخص"است...که شخصیت خود را"مشخص" می کند... 

يك شعر از يك كودك آفريقايي!

 

 وقتی به دنیا میام، سیاهم،

 وقتی بزرگ میشم، سیاهم،

وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم،

 وقتی می ترسم، سیاهم،

 

 

 وقتی مریض میشم، سیاهم،

 وقتی می میرم، هنوزم سیاهم...

 

 و تو، ای آدم سفید،

وقتی به دنیا میای، صورتی ای،

 وقتی بزرگ میشی، سفیدی،

وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی،

 وقتی سردت میشه، آبی ای،

وقتی می ترسی، زردی

 

وقتی

مریض میشی، سبزی،

 و وقتی می میری، خاکستری ای...

.. و تو به من میگی رنگین پوست؟!!!

با گفتگوی مثبت با خود استرستان را کاهش داده و زندگیتان را بهبود بخشید  عادت کنید با خودتان گفتگوی مثبت داشته باشید.

 عادت گفتگوی مثبت یا منفی با خود از کودکی آغاز می شود.

معمولاً عادت گفتگو با خود چیزی است که تفکر ما را در طول سالیان شکل می دهد و به طرق

مختلف با اثر کردن بر میزان استرس در زندگی بر ما تاثیر می گذارد. اما هر زمانی برای تغییر آن

مناسب است. در این مقاله راه هایی برای جلوگیری از گفتگوی منفی با خود و ارتقاء کارایی و

 اعتماد به نفستان و همچنین از بین بردن استرس  برای شما ارائه می کنیم.

 عادات خود را تشخیص دهید:

 اولین قدم برای تغییر این است که نسبت به این مشکل آگاهی پیدا کنید.

 ممکن است متوجه نشوید که چه زمان هایی در ذهنتان گفتگوی منفی دارید یااینکه این

 عادت تا چه میزان بر تجربیاتتان اثر می گذارد. استراتژی های زیر می تواند کمکتان کند از

گفتگوهای درونی خود آگاه تر شده و با محتوای آنها آشنا گردید.

  نوشتن خاطرات: همیشه دفتریادداشتی همراه خود داشته باشید و هر فکر منفی که به

سراغتان می آید را در آن یادداشت کنید. آخر روز یک خلاصه کلی از تمام افکار آن روزتان

بنویسید یا درمورد یک موضوع خاص احساستان را بنویسید و بعداً آنرا تحلیل کنید. نوشتن

خاطرات روزانه ابزار بسیار خوبی برای آزمایش فرایندهای ذهنی و درونیتان است.

  توقف افکار: وقتی متوجه می شوید که حرف و فکری منفی از ذهنتان می گذرد همان موقع

به خودتان ایست بدهید. بلند گفتن این کلمه قدرت بیشتری در متوقف کردن افکارتان دارد و

ادامه نوشته

راه دست یابی یه احساس و اندیشه مثبت

شعور هر کس دروازه ورودی و گذرگاه هر نوع احساس و اندیشه است.مقصود آن است که اگر قصد دارید تا آرزوها و خواستها و نیات شما برآورده شود آنها را در ضمیر باطن خود جای دهیددر واقع آن نیتی را که در دل نپرورده ایدچگونه توقع دارید که شاهد تحقق آن باشید.به این ترتیب فردی که توقع دارد چیزی بیش ازاین و بالاتر از اینکه هست بشود(مثلا محققی برتر شود)طبیعی است که راه خطا می رودو به دست خود اسباب شکست خود را فراهم می سازد.او باید توقع داشته باشدکه محققی برتر شودو این را رانه فقط با خلوص نیت احساس کند بلکه وظایف آن را نیز به خوبی انجام دهد و به قدری در این کار مداومت و پشتکار نشان دهد که ضمیر باطن وی نیز این خواست را در خود جای دهد.به این ترتیب خواسته شما از مرحله ذهنیت به مرحله فعلیت خواهد رسید.و این همان چیزی است که آنرا موفق شدن و به آرزو رسیدن مینامند.کلمات و ایده هایی که به نظرتان پر بار و مثبت می آینددر ابتد ابرای شما بیگانه می نمایندچون ذهن هرغریبه ای را بفوریت در خود راه نمیدهد و آرزوها و خواست های شما مدتها در ذهنتان سبک و سنگین میشود تاذهن بتواند حقیقت را تشخیص دهد و آنچه را که درست است در ضمیر باطن جای دهد.اگر فرد چنین تصور کند که افراد دیگر می توانند در مقابل آرزو ها و اهدافش به تعارض برخیزند اشتباه بزرگی کرده .در این صورت فرد خود را افسرده و ناکام میپندارد و با چنین روحیه ای در آورد گاه زندگی شکست می خورد در واقع در این کشمکش فرد چنان خود را می بازد که برای شخصیتهایی که در راس قدرتند و حتی برای افراد معمولی ارزشی بیش از اندازه قائل میشود و به عبارت ساده تر چون خدا را از یاد برده به این مخمصه دچار می شود.حا ل آنکه قدرت به او می برازد و بس.