یادمه دبیرستان که بودیم گوشه ی تخته کلاس واسه چیزایی که برامون مهم بود و براش لحظه شماری می کردیم روز شمار می ذاشتیم،مثل تابستون،مثل عید نوروز،مثل روز کنکور،....

54 روز تا آزادی مطلق....

21 روز تا روز سرنوشت....

اینا جمله هایی بود که هر روز اولین کسی که وارد کلاس می شد گوشه ی تخته می نوشت،منم فک کردم شاید بد نباشه همچین کاریو تو وبلاگ بکنیم.

و اولین روز شمارو با ماه رمضون شروع کنیم.

2 روز تا میهمانی خدا....

فقط  2 روز مونده به قشنگترین لحظه های بهترین ماه خدا،فقط 2 روز مونده تا دعای ابوحمزه ثمالی اومدن سحرای ماه رمضونو بهمون خبر بده،فقط 2 روز مونده به شنیدن دعای ربنا کنار سفره افطار،و فقط 2 روز مونده....

تمام سپاس از آن اوست که جز او کسی را صدا نمی زنم

که اگر دیگران را صدا بزنم پاسخم نمی دهند

تمام سپاس از آن اوست که دلم به کسی جز او خوش نیست

که اگر به دیگران دل خوش می کردم،نا امیدم می کردند

تمام سپاس از آن اوست که کارهای مرا خودش رو به راه میکند و باز پیش او عزیزم

که اگر کارهای مرا به این مردم وا می گذاشت خوارم می کردند

تمام سپاس از آن اوست که با من طوری صبوری می کند که گویی هیچ کار سیاهی نکرده ام

پروردگار من بهترین من است

شایسته ترین کس برای ستایش من