همانطور كه در شماره اول بولتن « نحوه ورود و شكل‌گيري شيطان‌پرستي در ايران » وعده كرده‌بوديم تا شماره ويژه‌اي را به « مرلين منسون » و نقش وي در گسترش اين پديده
شوم در ايران اختصاص دهيم ، نوشتار پيش‌رو اختصاص به وي دارد و در اين رابطه تنظيم و تدوين شده‌است .

 شايد گروهي از صاحب‌نظران در حوزه مسائل فرهنگي و اجتماعي اين تحليل را ارائه دهند كه بررسي و انتشار مطالب دربارة چهره‌هايي از اين دست به نوعي رواج دادن غيرمستقيم تفكرات و معضلات القايي ايشان به شمار مي‌آيد ، لكن با توجه به داده‌هاي موجود و آمار‌هاي به دست آمده از ابعاد فساد‌انگيز تحركات اين فرد ، چاره‌اي باقي نمي‌ماند ، جز پرداختن دقيق و علمي به ماهيت و عملكرد اين عنصر ضد فرهنگي غرب .

در هر حال مطالب تهيه شده ، اختصاص به مرلين منسون و جريان‌سازي‌هاي وي در
جمع هوادارانش دارد .

 همچنين مي‌توان جزوه حاضر را جزوة « شيطان‌پرستي 2 » نيز ناميد .

 

آشنايي با مرلين منسون

1. بيوگرافي

« مرلين منسون » نام مستعار « برايان وارنر » (Brain Warner) متولد سال 1969 ميلادي از يك خانواده فقير و سطح پايين فرهنگي در منطقه كانتون اوهايو آمريكا مي‌باشد .

 وي دوران كودكي سختي را پشت‌سر گذاشته و همواره با آرزوهاي كوچك اما دست‌نيافتني اقتصادي و مالي و آنچه در برهه زماني موردنظر ، حداقل‌هاي يك زندگي را براي يك كودك و نوجوان در آمريكاي افسار گسيخته لازم مي‌ساخت بزرگ شد .

وارنر دوران كودكي پر از حسرت خود را به جواني مي‌رساند . در حالي كه گروهي نيز اظهار كرده‌اند وي مدتي را در يك مدرسه مذهبي مسيحي تحصيل كرده‌است. برايان در سن 18سالگي ضمن نقل مكان به منطقه تامپاباي در فلوريدا به شغل روزنامه‌نگاري روي مي‌آورد .

 وارنر در طول اين مدت مطالب مختلفي را با قلمي ضعيف و سطحي‌نگر در نقد اشعار موسيقي‌هاي مبتذل و سخيف « متال » و « راك » به رشته تحرير در مي‌آورد. گروهي از هواداران وي به غلط او را منتقد متاليكا معرفي مي‌كنند . اما آنچه با اطمينان در‌خصوص اين برهه زماني شيطان‌مدرن مي‌توان اظهارنظر كرد، اين است كه سال‌‌هاي جواني برايان سال‌‌هاي آشنايي وي با فضاي مسموم گروه‌هاي شيطان‌پرستي و اقمار آن نظير گروه‌هاي متاليكا ، هي‌پي و... است .

 بديهي است از آن ساخت فاسد فرهنگي ، اگر انسان‌هايي به غير از برايان وارنر شكل بگيرند ، محل ترديد وجود خواهد داشت و اين هشداري است جدي به آينده تمامي كشورهايي كه در زمينه اقدام دير‌هنگام  مهندسي فرهنگي ، هنوز هيچ تحركي را صورت نداده‌اند .

 در هر حال وي پس از  آشنايي با اسكات ميچل گيتاريست فعال در برخي گروه‌هاي كوچك و نه چندان حرفه‌اي راك ، گروه متاليكاي خود را تشكيل مي‌دهد .

 وي در اين سال‌‌ها نام مرلين منسون (Marilyn manson) را با تركيب نام دو نفر ديگر بر خود مي‌گذارد .

 نام مرلين را از بازيگر زن بنام هاليوودي « مرلين مانرو » كه شهرت به فساد و بازي در فيلم‌هاي غير‌اخلاقي داشت و از ظاهر زيبايي برخوردار بود و منسون را نيز از نام يك كشيش ناراضي فرقه‌گرايي مسيحي بر‌مي‌گزيند .

 وي با همكاري عناصر ديگري همچون « گجت گين » نوازنده باس ، « مادونا واين » ، نوازنده كيبورد و « اسپوكي كيدز » چند مجموعه موسيقي را ضبط و روانه بازار مي‌نمايد .

 پس از انجام اقدامات جسورانه گروه منسون در انتخاب رنگ‌بندي صحنه ‌، نوع اجرا ، گستاخي در استفاده از الفاظ ركيك و ترويج فحشا در آثار ايشان ، « ترنست رزنور » (يكي از فعالان گروه متاليكا در آمريكا) در سال 1993 زمينه تبادل‌نظر گروه منسون كه دچار تغييرات راديكال‌تري نيز شده بود را با مدير يك شركت فعال در حوزه موسيقي آمريكا بنام « ‌تايتينگ ريكورد زليپل » را فراهم مي‌آورد .

عناصر تازه وارده گروه و مدير شركت ياد شده زمينه‌هاي گرايش بيشتر شيطان‌مدرن را به وحشي‌گري در صحنه‌هاي اجرا و انجام اعمال خارق‌العاده يك انسان سالم و داراي هويت انساني را فراهم مي‌آورند.

منسون در اين سال‌ها و به سرعت عصر توحش موسيقيايي‌اش را پشت سر گذاشت و به ستاره مبتذل ، اما پر‌مخاطب رسانه‌هاي آمريكايي
بدل شد .

 اين اقدامات او را از جايگاه يك مطرب محلي در فلوريداي جنوبي خارج و از او چهره‌اي ملي در آمريكا ساخت .

در طول اين مدت نگراني‌هاي برخي از اقشار اجتماعي از هنجارشكني وحشت‌زاي اين
فرد ،‌زمينه‌هاي مقاومت‌هاي داوطلبانه و لغو برخي از برنامه‌هاي عمومي منسون را فراهم آورد .

 او در اين سال‌ها آلبوم‌هاي ضد مسيح (يا آنتي كريست)، هاليوود ، حيوانات مكانيكي
و ... را منتشر كرد . ناگفته نماند كه حضور معنادار روزنامه‌هاي آمريكايي در چهره‌سازي اين عنصر نامطلوب فرهنگي نيز بي‌تاثير نبوده كه در جاي خود مورد بحث قرار خواهد گرفت....(به علت زیادی مطالب مجبور شدم قسمت زیادی رو حذف کنم(

 

عمق سطحي‌نگري منسون را مي‌توان در القابي كه مردم به او نسبت داده اند جستجو كرد ،‌ مانند « ‌ديوانه پليد ، شيطان‌بزرگ ، ابله‌رذل ، انسان سگ‌صفت ، خبرساز ، پول‌دوست شهوت‌پرست ، ناجي ، فرشته ، موعود ، كشف‌نشده ،‌نابغه ، فرزند شيطان‌ و مظهر شيطان‌ . »

 اما برخي عقايد محوري اين شيطان‌ دست‌آموز آمريكا به قرار ذيل است :

1. هر كس او را نمي‌فهمد خودش دچار مشكل فكري است و كودن است .

2. هر كس برداشت بدي از آثار وي دارد ،‌ خودش دچار رذايل اخلاقي است و براساس زاويه ديدش به كارهاي او نگاه مي‌كند .

3. تكثر در قرائت‌ها و برداشت‌ها (پلوراليسم)

4. اقتدار و قدرت وسيع شيطان‌ از ديگر عقايد وي است .

5. منسون در جاي ديگر مي‌گويد من از خداي  مردمي متنفرم كه از آن مردم تنفر دارم .

6. ضديت با مسيح نيز با توجه به گرايش كلي شيطان‌پرستان در عناد با دين مسيح در ساخت فكري بدون سازمان منسون جايگاه ويژه‌اي دارد

3. اشعار

نگاه به متن اشعار منسون كه اغلب توسط وي سروده شده‌است نيز  خالي از تاثير در شناسايي محورهاي القايي اين ستاره بي‌فروغ فرهنگ فاسد آمريكايي نيست كه در ادامه به برخي از آنان قيد مي‌شود .

بي‌محتوايي مفرط همچنين در ديگر اشعار آهنگ‌هاي وي كه اغلب توسط خودش سروده مي شود نيز مشهود است :

She reminds me of the one in school

When I was cut and she was dressed in white

And I couldn't take my eyes off her

But that's not what I took off that night

او من رو به ياد يكي در مدرسه انداخت

وقتي من لباسام پاره بود و اون در لباسي سفيد بود

هيچوقت نميتونستم (نتونستم) ازش چشم بردارم

اما چيزي نبود كه من رو اون شب به پرواز دربياره

And she'll never cover up what we did with her dress, no

She said: "Kiss me, it'll heal but it won't forget

Kiss me, it'll heal but it won't forget,"

اون هيچوقت از كاري كه با لباسش كرديم شكايتي نكرد

گفت:"من رو ببوس، من رو آروم ميكنه، هيچوقت فراموشش نميكنم

من رو آروم ميكنه، هيچوقت فراموشش نميكنم"

I don't mind you keeping me on pins and needles

If I could stick to you and you stick me, too

هيچوقت فكر نميكردم به من آزار برسوني (با ميخ و سوزن)

اگر من به تو ميچسبيدم و تو به من

Don't break, don't break my heart

And I won't break your heart-shaped glasses

Little girl, little girl you should close your eyes

That blue is getting me high

قلبم رو نشكن، نشكن

منم هيچوقت قلب شيشه اي تو رو نخواهم شكست

بچه جون، بچه جون تو بايد چشمات رو ببندي

رنگ آبي چشمات منو مغرور ميكنه

Don't break, don't break my heart

And I won't break your heart-shaped glasses

Little girl, little girl you should close your eyes

That blue is getting me high

Making me low

That blue is getting me high

Making me low

قلبم رو نشكن، نشكن

منم هيچوقت قلب شيشه اي تو رو نخواهم شكست

بچه جون، بچه جون تو بايد چشمات رو ببندي

رنگ آبي چشمات منو مغرور ميكنه

من رو خار و ذليل ميكنه

رنگ آبي چشمات منو مغرور ميكنه

من رو خار و ذليل ميكنه

She reminds of the one I knew

That cut-up the negatives of my life

I wouldn't take my hands off her

She wouldn't let me be anywhere but inside

اون منو به ياد كسي مي‌انداخت كه ميشناسمش

اون جدايي زندگي من رو داغون كرد

نميتونم دست از سرش بردارم

اون نميذاره من هرجا دلم بخواد باشم فقط در درون خودم

I don't mind you keeping me on pins and needles

If I could stick to you and you stick me, too

هيچوقت فكر نميكردم به من آزار برسوني (با ميخ و سوزن)

اگر من به تو ميچسبيدم و تو به من

تجلي تفكرات (پوچ‌گرايي) نيچه را مي‌توان در اشعار منسون مشاهده كرد كه نمونه‌هاي حاضر از مصاديق آنها به شمار مي‌آيد :

سرود مرگ

ما روي گلوله اي هستيم

و ما مستقيم به سوي خدا نشانه رفته ايم

او هم مي خواهد كه تمامش كند

ما قرصي خورديم ، چهره اي ساختيم ، بليطهايمان را خريديم

و ما اميدواريم كه بهشت حقيقت داشته باشد

من ديروز در تلويزيون پليسي را ديدم كه كشيشي را ميزد

آنها هم مي دانستند كه قهرمان ما را كشتند

ما سرود مرگ را مي خوانيم

چون ما هيچ آينده اي نداريم

و ما فقط مي خواهيم مثل تو باشيم

ما شمعي را روي زمين روشن كرديم

و آنرا تبديل به جهنم كرديم

و اينطور وانمود كرديم كه در بهشت هستيم

ما دعاهايمان را روي يك بمب نوشتيم

و بوسه اي بر رويش زديم

و به خدا فرستاديم

ما دنيا بوديم

اما هيچ آينده اي نداريم

و ما فقط مي خواهيم مثل تو باشيم