موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موشی دید.به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه ی آنها گفتند:تله موش مشکل توست و به ما ربطی ندارد. ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند، گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند، گاو را برای مراسم ترحیم او کشتند و در این مدت موش از از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد.