نیایش
خداوندا
مرا واسطه مهربانی خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است دوستی را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر است ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم
آنجا که خطاست راستی را هدیه کنم
آنجا که شک است ایمان بدهم
آنجا که نومید است امید بدهم
آنجا که ظلمت است چراغی برافروزم
آنجا که غم است شادی به پا کنم
خداوندا
باشد که بیشتر تسلی دهم تا تسلی یابم
در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
در پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زیرا با دادن است که می گیریم
با فراموشی خویشتن است که خویشتن را می یابیم
با بخشیدن است که بخشوده می شویم
وبا مردن است که زنده می شویم
مرا واسطه مهربانی خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است دوستی را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر است ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم
آنجا که خطاست راستی را هدیه کنم
آنجا که شک است ایمان بدهم
آنجا که نومید است امید بدهم
آنجا که ظلمت است چراغی برافروزم
آنجا که غم است شادی به پا کنم
خداوندا
باشد که بیشتر تسلی دهم تا تسلی یابم
در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
در پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زیرا با دادن است که می گیریم
با فراموشی خویشتن است که خویشتن را می یابیم
با بخشیدن است که بخشوده می شویم
وبا مردن است که زنده می شویم
سخن آخر: ما در این جهان زندگی نمی کنیم اما برای زندگی ابدی که در پیش داریم در جستجوی خانه ای هستیم.![]()
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۰ ساعت 11:6 توسط عیسی عمرانی
|
نمایی از دانشکده ی پیراپزشکی ارومیه