دلت را بتکان

غصه هایت که ریخت توهم را هم فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباه هایت وقتی افتاد روی زمین

بگذار همانجا بماند

فقط از لابه لای اشتباهاتت یک تجربه بیرون را بیاور

قاب کن و بزن به دیوار دلت

دلت را اگر محکم تر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

حالا آرام تر بتکان

تا خاطراتت نیفتد

تلخ یا شیرشن چه تفاوت می کند؟

خاطره, خاطره است

هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر کافی است

حالا دلت سبک شده است

حالا این دل مال اوست

آری همه چیز ریخت از دلت

وحالا تو ماندی ویک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک او

 خانه تکانی دلت مبارک